جدول جو
جدول جو

معنی عالی شیرازی - جستجوی لغت در جدول جو

عالی شیرازی
(یِ)
میرزا محمد شیرازی متخلص به عالی و ملقب به نعمت خان و بعد به دانشمندخان. یکی از شعرای قرن 12 هجری و معاصر سلطان اورنگ زیب و پسر او بهادر شاه بوده است. او به امر محمدبهادر شاه شاهنامه را در احوال وی بنظم درآورد که در ابتداء آن پنج رباعی سروده است. حاوی تاریخ وفات اورنگ زیب و مدت سلطنت و عمر وی. نعمت خان در تاریخ 1120 درگذشت. و او راست اشعار بسیار و دیوان و رسائلی چند مانند: نعمت عظمی، جنگنامه، حسن و عشق، و دو نامۀ محاصرۀ حیدرآباد و غیره. (الذریعه ج 9 ص 677)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ شی)
ابن احمد بن محمد شیرازی مکی. ملقب به علاءالدین. فقیه و اصولی و نحوی و منطقی و صوفی و مفسر بود. بسال 788 ه. ق. در بغداد متولد شد و در 861 هجری قمری در مکه درگذشت. او راست: 1- تفسیرالقرآن. 2- شرح بر الحاوی. (ازمعجم المؤلفین از الضوء اللامع سخاوی ج 5 ص 189)
ابن قاسم بن نعمه الله ظهیرالدین شیرازی. وی در مکه متولد شد و در سال 1051 هجری قمری در هند درگذشت. او را اشعاری است که صاحب سلافهالعصر آن را نقل کرده است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 760 از سلافهالعصر ص 172 و 182)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
یکی از شعرای دورۀ شاه طهماسب صفوی است و این بیت از اوست:
بر تربت خاکی ز کرم یار گذر کرد
کوجان که فدای قدم یار کند کس.
(از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2013)
لغت نامه دهخدا
(اَ یِ شی)
رجوع به اهلی شود، شتابی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آماده شدن کودک بگریستن. (ناظم الاطباء). بگریستن آماده شدن کودک. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ سَلْ لیِ)
اسمش آقا رجبعلی و شغلش مذهّبی در تذهیب اوراق و تهذیب اخلاق. مقبول و مطبوع اهالی آفاق بوده، گاهی شعری می گفته. از اوست:
تسلی گر دمی خواهی به کام خویش دوران را
ترا افلاک دیگر باید و سیارۀ دیگر.
ترک جان گفتم و فارغ شدم از زاری دل
نشد آسانتر از این چارۀ بیماری دل.
(مجمعالفصحا ج 2 ص 83)
لغت نامه دهخدا
(رِ فِ)
میرزا آقا علی اکبر پسر میرزا ابوالحسن شاعر و ادیب کامل بود. مدتی در کربلا اقامت کرد و آنگاه به حیدرآباد و بمبای شتافت و عاقبت به لکهنورفت و با فقر و فاقه میگذراند تا از طرف محمد علی شاه حاکم ’اود’ برای او راه معاشی معین کردند وی به سال 1261 در لکهنو وفات یافت و از جمله اشعار اوست:
کمندگردن جان گشت زلف عنبرین بویی
ز یکدانه بدام آورد دل را خال هندویی
نه یادم کرد آن نامهربان نی رفت از یادم
سرو کارم فتاده با عجب بدکیش و بدخویی.
(از ریحانه الادب ج 3 ص 74). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 4 ص 3039 شود
لغت نامه دهخدا
(سا)
ابن جنید شیرازی. وی پسر معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی مؤلف ’شدﱡالازار فی حط الاوزار عن زوار المزار’ است که این کتاب پدر خود را به فارسی ترجمه کرده و نام آن را ’ملتمس الاحباء خالصاً من الریاء’ گذاشت که بین عامه به ’هزارمزار’ یا ’هزارویک مزار’ شهرت دارد. رجوع به مقدمۀ عباس اقبال بر شدالازار شود
لغت نامه دهخدا
(عُ یِ)
محمد بن بدرالدین، ملقب به جمال الدین. از شاعران مشهور ایران در قرن دهم هجری است که زندگانیش بیشتر درهندوستان گذشت. ولادتش به سال 963 هجری قمری در شیراز اتفاق افتاد و در جوانی به هندوستان رفت و به دربار جلال الدین اکبرشاه (963-1014 هجری قمری) امپراطور مغولی هند راه یافت و در آن سامان بود تا اینکه به سال 999 در شهر لاهور درگذشت. عرفی در سرودن قصیده و غزل و قطعه و ترجیع و ترکیب قدرت داشت و او را میتوان در ردیف بهترین شاعران سبک معروف به ’هندی’ درآورد. علاوه براین در مثنوی نیز دست داشت و دو منظومۀ مخزن الاسرارو خسرو و شیرین نظامی را استقبال کرده است. و رساله ای صوفیانه بنام نفسیه نیز دارد. و رجوع به گنج سخن و تذکرۀ مخزن الغرائب و صحف ابراهیم و مقدمۀ کلیات عرفی شیرازی، بکوشش غلامحسین جواهری شود:
هزار حیف که عرفی و نوعی و سنجر
نیند جمع به دارالعیار برهان پور.
صائب.
درسخن از عرفی و طالب ندارد کوتهی
عیب صائب این بود کز زمرۀ اسلاف نیست.
صائب
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن محیی الدین (محب) شیرازی شریف. او راست: دستورالوزراء به ترکی، که آن را برای وزیر مصطفی، وزیر سلطان سلیم ثانی در 966 هجری قمری تألیف کرده است. و نتیجهالسلوک به ترکی، که ترجمه ای است از التبر المسبوک فی نصائح الملوک غزالی، و آن رابنام سنان بک از اتباع بایزید بن سلطان سلیمان خان ترجمه کرده است. و کتاب مصباح التعدیل فی کشف انوار التنزیل که در 945 از آن فارغ شده است. (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
از شاعران معاصر سام میرزای صفوی بود و در زمان شاه اسماعیل صفوی در سپاهیگری به مقام بلندی رسید. در نقاشی نیز دست داشت. درگورستان سرخاب تبریز مدفون است. غزل زیر از اوست:
حدیث درد من گر کس نگفت افسانه ای کمتر
وگر من هم نباشم در جهان دیوانه ای کمتر
وگر بی نام و ناموسم فراغم بیشتر باشد
وگر بی خان و مانم گوشۀ ویرانه ای کمتر
از آن سیمرغ را در قاف قربت آشیان دادند
که شد زین دامگه مشغول آب و دانه ای کمتر.
و رجوع به تحفۀ سامی ص 113 شود
لغت نامه دهخدا
(مِ یِ)
ابراهیم خان خلف کریم خان زند از شاعران قرن دوازدهم هجری است. از اشعار اوست:
همانا بسته عهد دوستداری
شکستی از جفا پیمانم ای دوست
بماند با توام زندان گلستان
گلستان بی تو چون زندانم ای دوست.
و رجوع به فرهنگ سخنوران و تذکرۀ صبح گلشن و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(صِ یِ)
شاعری است. صاحب آثار العجم درباره وی چنین نویسد: آقاخان مانی طبعش روان و صافی در خط نستعلیق طاق و یگانه آفاق بود. واصلی بر اوراق متفرقه قریب پنج شش هزار بیت دارد به دست خلف نااهلش افتاده. چندانکه انتخابی ازآنها خواستم بنمایم به مماطله و مسامحه گذرانید. ناچار این چند شعر را که از او به یاد داشتم نگاشتم:
خشمگین رفت و بیامد بسرم از سر ناز
عمر بگذشته که گوید که به سر ناید باز
کی توانم که دل از مهر رخت برگیرم
که توئی در همه آفاق به خوبی ممتاز
میل آزادیم از کنج قفس نیست که نیست
پر و بالی که کنم سوی گلستان پرواز
گر ننالد پس از این واصلی از درد فراق
عجبی نیست که از مرده نیاید آواز.
(آثار العجم ص 571)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
جمالا شیرازی، متخلص به واله از شعرا و خوش نویسان قرن یازدهم هجری قمری است. در عهد شاه جهان به هندوستان رفت و بقیۀ عمر را در آنجا گذراند. او راست:
میان گریه چو آهی کشم شود طوفان
ز باد شورش دریا زیاد می گردد.
فصل گل داد فراغت ز می ناب دهید
نخل عشرت بنشانید و ز می آب دهید.
گل روی تو مطلع عید است
شام زلف تو صبح امید است
زیر تیغ تو خواب می بردم
سایۀ تیغ سایۀ بید است.
رجوع به فرهنگ سخنوران ص 642 و تذکرۀ نصرآبادی ص 288 و صبح گلشن ص 585 و قاموس الاعلام ج 6 و ریحانه الادب ج 4 ص 273 و امتحان الفضلاء سنگلاخ ج 2 ص 57 شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ میِ)
از شاعران معاصر شاه جهان بوده است. (از الذریعه قسم اول از جزء تاسع ص 96). و رجوع به فرهنگ سخنوران شود
لغت نامه دهخدا